امروز اولین روز کاریت بود همسرم
صبح لباسای تمیز رو برات اتو زدم و راهیت کردم
ساعت نه و نیم رفتی و دو و نیم برگشتی
پر از انرژی بودی.... خیلی هم خسته بودی و انرژیت انقدری زیاد بود که خستگی رو چهره ت نبود....
منم برات یه نهار عالی و درجه یک گذاشتم و چقدر تو ذوق کردی و از دستپختم تعریف کردی
بعدش کااااااامل برام تعریف کردی چی شد
جز به جز
از رفتن و رسیدن و اتفاقایی که افتاد تا برگشت و ماشین و جاده ی گلی و....
شب هم که رفتیم کرج برای خرید بعدش بردی که مثلا منو سوپرایز کنی و بهترین بستنی کرج رو بهم بدی و نشد و جیگر زدیم و راه برگشت و واااااااای که چقدر خوش گذشت امشب....
امشب شب آرزوهاست.... آرزوم معلومه.... خوشبختیمون.... خوشبختیمون ادامه دار باشه.... زندگیمون تغییر کنه و خودمون و عشقمون نه...
خیلی این روزا ازت راضی ام....
خسته نباشی همسر مهربونم...