دیروز رفتی با "عالمی" حرف زدی.....
منم از فرصت نبودنت استفاده کردم و رفتم چرخیدم....
وقتی جلسه ت تموم شد بهم زنگ زدی منم تو کافه بودم... وای که چقدر خوشحال بودی... و من چقدر از خوشحالیت کیف میکردم.....
دیشب هم که به مناسب این کار جدیدی که جور شده رفتیم یه شام تپل زدیم... چقدر راضی ام ازت وقتی انقدر خوبی و انرژی داری.... ازت جون میگیرم....
امروز هم که از صبح درگیری و مدام تماس میگیری و آدم جور میکنی...
خوشحالم که میبینم جدی تر شدی....
ما داریم از صفر شروع میکنیم....
دلم روشنه به این قضیه...